در پی هجوم قوم وحشی مغول (۶۹۹-۷۰۰ هق) همراه با میربها الدین ایاز پانزدهمین امیر هرموز شهر و دیار خود را ترک گفتند و به این جزیره غیر مسکون پناهنده شدند و به عمران و آبادانی آن پرداختند و به یادگار موطن اولیه خود، آن جا را هم «هرموز» نامیدند .
بعد از یورش مغولآن که با درایت حکام اتابک فارس نواحی فارس و سواحل جنوبی از انهدام مرگبار نجات یافت حوالی سال 700 هجری قمری خاندان ملوک با دور اندیشی از خوف حملات ترکمانان پایتخت خود را از بندرهرمز کهنه (همان بندرتیاب فعلی ) را ترک گفته و در جزیره هرمز ساکن شدند،تا دریا مانع حملات قشون های بیگانه شود.
نام اولیه جزیره هرمز را جرون و در بعضی منابع، زرون و آغاز تاریخ شکوفایی آن را قرن هشتم هجری قمری نوشته اند. رشد و توسعه جزیره هرمز در حقیقت از زمانی آغاز گردید که مردم هرموز کهنه (میناب کنونی) در یی هجوم قوم وحشی مغول (۶۹۹-۷۰۰ هق) همراه با میربها الدین ایاز پانزدهمین امیر هرموز شهر و دیار خود را ترک گفتند و به این جزیره غیر مسکون پناهنده شدند و به عمران و آبادانی آن پرداختند و به یادگار موطن اولیه خود، آن جا را هم «هرموز» نامیدند (هرموز جدید یا نو). این جزیره به سبب موقعیت خاص خود و تسلط بر تنگه هرمز از دیرزمان مورد توجه ملل گیتی مخصوصأ استعمارگران اروپایی بوده است. و بنا به نوشته شادروان نصرالله فلسفی، شهر هرمز جدید (جزیره هرمز) تا دویست سال از اهمیت بسیار برخوردار بود و امیران آن دامنه نفوذ خود را تا جزایر کیش و بحرین و حدود بصره وسعت دادند.
در همین ارتباط حمدالله مستوفی نوشته ؛ در زمان حکومت امیر بهاء الدین ایاز ( 711-692 هـ) مرکز حکومت هرمز از هرمز ساحلی به جزیره جرون انتقال یافت. این رخداد که حدود سال 700 هـ . انجام گرفت،
ایاز از غایت احتیاطی که داشت، دارالملک و اطراف سواحل باز گذاشت و به جزیره جرون رفت.
البته قسمت شرقى و مرکزی سواحل خليج فارس همچنان زير نفوذ حكومت ملوك هرمز بود.
در سالیان بعد همزمان با دوره فترت، «ملك قطبالدين بهمن بن كردان شاه» بر اين منطقه حكومت مىكرد و مدتى را به استقلال حكم راند تا اينكه در سال 747 ه.ق از دنيا رفت. بعد از وى، پسرش يوسف شاه به حكومت رسيد. او كه همزمان با شيخ ابواسحاق اينجو در فارس و امير مبارز الدين مظفری در كرمان بود، 21 سال با دادن خراج به حاكمان فارس بر هرمز حكم راند.
پس از مرگ وى در سال 772 ه.ق، پسرش بهمن شاه ، والى هرمز شد. او حاكمى بزرگ و مقتدر بود و با سلاطين مصر و خواتين ختاى مكاتبه داشت و هميشه از سوى حكومتهاى مذكور، رسولانى در دربار وى حضور داشتند. او در همان اوان سلطنتش، پسرش محمدشاه را نائب خود كرد,محمد شاه شاهد حملات تیمور به فارس و پایان سلسله مظفری بود.
سرانجام پیش بینی سلطان ایاز در انتقال پایتخت جان هزاران نفر نجات داد. حمدالله مستوفی در نزهه القلوب آورده است؛ درسال 798 هجری قمری سلطان محمد، نوادۀ امیرتیموراز طرف آن پادشاه با جنود خود به حدود هرمز کهنه رسید، و قلاع هفتگانۀ آن اطراف مانند: تنگ زندان، شامیل (شمیل)، مینا، تزرگ، منوجان و تازیان را کوبیده، محمد شاه حکومت هرمز داشته و به جرون ( جزیره هرمز ) پناه برد.
انتقال مقر فرمانروایان هرموز در زمان بهاءالدین ایاز بوده است. از اینرو برخی منابع از وی به عنوان «مؤسس سلسله جدید ملوک » یاد کرده اند.
در بعضی از منابع آمده است که:
در هنگام مهاجرت مردم هرمز کهنه به جزیره جرون (هرموز کنونی) این جزیره در مالکیت سلطان کیش بود و بعدها با وساطت یکی از مشایخ خنج در حوزه لارستان به نام شیخ اسماعیل به عنوان هدیه به بهاالدین ایاز پادشاه هرموز واگذار گردید و ملوک هرمز به پاس این خدمت همه ساله مبلغی به اعقاب شیخ مذکور می پرداختند.
بعد از آن، علاوه بر جرون بخش های دیگری از سواحل خلیج فارس نیز به تصرف ملوک جرون در آمد. بهاالدین ایاز در سال ۷۱۱ ه ق درگذشت و با درگذشت او اختلاف و درگیری بین جانشینان او و ملوک کیش به وجود آمد تا آن که قطب الدین تهمتن، توانست ملک غیاث الدین حکمران کیش را مغلوب سازد و به حاکمیت کیش بر جرون خاتمه دهد.
با انتقال مرکز حکومت به جرون که از آن پس هرموز خوانده شد، هرموز در خشکی ویران گردید و منابع از آن با عنوان هرموز کهنه یاد کردهاند.
بعد از طی یک دورۀ زوال و فترت هرموز کهنه مجدداً احیا گردید و با نام مینو، منا،مناد، مینا و میناب شهرت پیدا کرد. نخستین اطلاع در مورد نام هرمز کهنه مربوط به گزارش فتح هفت قلعه در جنوب ایران به وسیلۀ سپاه امیرتیمور گورکانی است که یکی از نوادگان وی فرماندهی آن را به عهده داشته است. در این گزارش آمده که سپاه تیمور قلعۀ تزرگ (تزرج) در حاجیآباد، قلعۀ شمیل، قلعۀ هرمز ، قلعۀ تنگ زندان، قلعۀ منوجان و … را فتح نموده است. بعد از اشغال مناطق ساحلی و ملوک هرمز خراج گذار حاکمان تیموری فارس شدند.
این شهر با آن که چندان بزرگ نیست، فوق العاده تمیز و قشنگ است. خانه ها از سنگ و ساروج ساخته شده و هر کدام چندین پنجره دارد. ایرانی ها از زن و مرد بلند قد و خوش قیافه هستند. مذهب ایشان اسلام است و موسیقی را خوب می دانند و چندین قسم ساز دارند. انواع مال التجاره از ممالک خارجی به آن جا آمده با اجناس بومی معاوضه می شود.
لودویک وارتمان که در سال ۱۵۰۳ میلادی برابر با ۸۸۲ خورشیدی اندکی پیش از ورود پرتغالی ها هرمز را دیده می گوید:
در طی مسافرت خود به شهر زیبایی رسیدیم موسوم به هرمز که در جزیره واقع است و تا خشکی دوازده میل فاصله دارد. در این شهر مروارید فراوان است و گاه متجاوز از سیصد کشتی از ممالک مختلف به آن جا می آیند. خوراک مردم اغلب برنج است، زیرا غلات و حبوبات دیگر ندارند.
خورموجى مىنويسد: در دوره ايلخانى از جانب حاكم فارس، حاكمى در جزيره (بحرين) حكومت مىكرد
والى هرمز نيز به حاكم فارس خراج هرساله مىداد. پس از شكست شاه منصور مظفرى از تيمور، عمرشيخ فرزند تیمور، حاكم فارس گشت و ملوك هرمز خراجگذار تيموريان شدند و تا سال 857 ه.ق كه جهانشاه تركمان (قرقویونلو) آن را تصرف كرد، در سلطه تيموريان بود.